جدول جو
جدول جو

معنی نیر اسب - جستجوی لغت در جدول جو

نیر اسب
از محله های اطراف بقعه ی شیخ موسی واقع در بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
نیک اسبه. رجوع به نیک اسبه شود: پس از شکستن لشکر مبارزان نیک اسبان به دم رفتند. (تاریخ بیهقی ص 692)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قوس. (یادداشت مؤلف از التفهیم ص 97)
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ / بِ)
دارای اسب راهوار. (فرهنگ فارسی معین) : خیاره با چند تن که نیک اسبه بودند بجستند. (تاریخ بیهقی ص 39). سواری پنجاه نیک اسبه بر مقدمه و طلیعه فرستاد. (تاریخ بیهقی ص 435). امیر به تاختن رفت با سواران جریده و نیک اسبه. (تاریخ بیهقی ص 618)
لغت نامه دهخدا
گونه وحشی اسب که مخصوص افریقا است. نام علمی این حیوان هیپوتیگریس است که ترجمه آن بفارسی اسب ببری میباشد. وجه تسمیه بدان جهت است که سطح بدن حیوان دارای خطوط تیره و روشنی است که از دور شباهت به پوست ببر پیدا میکند. گور اسب حیوانی است که در نواحی کوهستانی افریقا میزید و بصورت دسته های بزرگ زندگی میکند. این حیوان را مانند اسب معمولی میتوان اهلی و تربیت کرد و از آن استفاده نمود گورخر افریقایی. توضیح برای تمیز آن از گورخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک اسبه
تصویر نیک اسبه
دارای اسب رهوار: (بویه اسب تازی داشت خیاره با چند تن - که نیک اسبه بودند - بجستند اوباش پیاده درماندند)
فرهنگ لغت هوشیار
اسب وحشی، اسبی که رام شنده است، روستایی از میان رود پایین
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان کمرود شهرستان نور
فرهنگ گویش مازندرانی